عاشق دنبال عاشقی خودش است. فقط میخواهد، با معشوق باشد و با او سخن بگوید و ازآن لذت ببرد. از معشوقش چیزی نمیخواهد و اگرهم چیزی بخواهد، اجابت خواستهاش را به معشوقش واگذار میکند. به خصوص معشوقی که همه خوبیها را برای عاشقش میخواهد و نیز میداند، چه چیزی به صلاح اوست و چه چیزی به حال او مضرّ است. بهترین چیزی که بنده عاشق میتواند از خدا بخواهد کشف و کرامت است. منظور از کشف برداشتن پرده از چشم دل او و دیدن حقایقی است که با چشم سر امکان دیدن آن وجود ندارد؛ مثل دیدن چهرههای واقعی و مثالی و برزخی افراد و اعمال است. مقصود از کرامت نیز قدرت انجام برخی از کارهای خارق العاده نظیر شفای مریض و طی الارض(رفتن سریع و برقآسا از نقطهای به نقطهای دیگر بدون وسایل نقلیه) است. اما بنده عاشق همین را هم از خدا نمیخواهد. او راضی به رضای خداست. امورش را به خدا واگذار میکند. هرچه از او رسید، سپاس میگوید و هرچه نرسید، اعتراض نمیکند. او فقط خشنودی او را میخواهد و بس. عبادت کردن و ریاضت کشیدن برای به دست آوردن مقام کشف و کرامت نوعی بیادبی به خداست و از منیت و خودخواهی آدمی ریشه میگیرد و خشم الهی را درپی دارد. او با این کار دنبال هوا و هوس خودش است؛ نه کسب رضای الهی. چنین کسی هوای و خواهش دل خود را معبود و معشوق خود ساخته است؛ نه خدا را و لذا آن موجب دوری بنده از خدا میشود. آیت الله حسینی طهرانی مینویسد: سالک حق ندارد، طالب کشف و کرامات باشد؛ نظیر طی الارض، خبر دادن از غیب، اطلاع یافتن از دلها و اسرار، تصرف در موجودات. ذکر گفتن و ریاضت کشیدن برای رسیدن به این امور نارواست. چنین کسی در راه رضای محبوب قدم برنمیدارد. او به نص آیه شریفه هوس خود را خدای خود ساخته است: * أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (سوره جاثیه، آیه23)؛ پس آیا دیدی آن را که هوسش را خدای خود ساخته است و خدا او را از روی آگاهی گمراه کرده و بر گوش و دلش مهر نهاده و بر چشمش پردهای افکنده است. بعد از خدا چه کسی او را هدایت میکند؟ پس آیا پند نمیگیرید؟(همو، رساله لباب اللباب، ص50 با تصرف). سید هاشم حداد توصیه میکردند: دنبال کشف و کرامت نروید. آن سالک را از خدا دور میکند. کرامت و کشفی که خدا پیش آورد، ممدوح است؛ نه آن را که بنده دنبال کند.(همو، روح مجرد، ص525). همتی ای جان من سیر سماوات را گوی خدا و مجوی کشف و کرامات را حاجت رندانِ راه نیست به جز وصل یار تا توچه حاجت بری قبله حاجات را دار حضور و ادب و همت آنگه طلب مر این چار کن یک سره اوقات را (آیت الله حسن زاده، دیوان، ص26-27) عشق خالص به خدا آن است که آدمی هرچیزی را برای خدا بخواهد، حتی مقامات معنوی را. آوردهاند که شیخ رجبعلی خیاط گفت: روح یکی از علما را در برزخ دیدم که تأسف میخورد و میگفت: وای بر من! من به اینجا در حالی آمدم که عمل خالصی برای خدا ندارم. از او پرسیدم: چرا؟ پاسخ داد: در ایام حیات روزی با یکی از اهل معنا برخورد کردم. او مرا به برخی از خصوصیات باطنی خود متذکر ساخت. پس از آن تصمیم گرفتم، ریاضت کنم تا مانند او دیده برزخی پیدا کنم و به مکاشفات و مشاهدات غیبی دست یابم. مدت سی سال ریاضت کشیدم تا موفق شدم. در این هنگام مرگم فرا رسید. اکنون به من میگویند: تا آن هنگام که آن اهل معنا تو را متذکر ساخت، گرفتار هوای نفس بودی و پس از آن دنبال مکاشفات و رؤیت حالات برزخی. اکنون بگو: عملی که خالص برای ما انجام دادهای، کدام است؟(کیمیای محبت، ص192-193). |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(جمعه 86 آبان 4 ساعت 6:27 صبح) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
100 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |